برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
مرحوم شسخ صدوق ، طبرسى و دیگر بزرگان به نقل از ابراهیم بن عبّاس حكایت كنند:
در طول مدّتى كه در محضر مبارك امام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام بودم و در محافل و مجالس گوناگون ، همراه با آن حضرت شركت داشتم ، هرگز ندیدم سخنى و مطلبى در مسائل دین و امور مختلف از آن حضرت سؤ ال شود؛ مگر آن كه بهتر و شیواتر از همه پاسخ مى فرمود.
دو نفر مسافر وارد خراسان شدند و خدمت امام رضا (ع) رسیدند تا حكم نمازشان را بپرسند كه آیا نماز آنها در سفر 2ركعتی است یا 4 ركعتی؟ حضرت به یكی از آنها فرمود: نماز تو 2 ركعتی است و به دیگری فرمود نماز تو 4 ركعتی است. آن دو مسافر تعجب كردند كه چرا امام میان آنها فرق گذاشته است؟ امام فرمود: تو نمازت 2 ركعتی است چون به سفر حلال آمده ای و هدفت دیدار وزیارت من است ودر سفر حلال نماز 4 ركعتی به صورت 2 ركعتی خوانده میشود ولی دیگری هدفش دیدار طاغوت بوده و این باعث میشود كه سفرش حرام شود ودر سفر حرام نماز 4 ركعتی تغییر نمیكند.
(گوشه ای از بینش و روش امام رضا (ع) – بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی).
مرحوم شیخ صدوق ، شیخ حرّعاملى و دیگر بزرگان به نقل از اباصلت هروى حكایت كنند: حضرت ابوالحسن ، امام علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام به تمام زبان ها و لغات ، آشنا و مسلّط بود؛ و با مردم با زبان محلّى خودشان صحبت مى نمود. و بلكه حضرت در لهجه و تلفّظ كلمات ، از خود مردم فصیح تر سخن مى فرمود، تا جائى كه مورد حیرت و تعجّب همه اقشار و افراد قرار مى گرفت . اباصلت گوید: یك از روزها به آن حضرت عرض كردم : یاابن رسول اللّه ! شما چگونه به همه زبان ها و لغت ها آشنا شده اى ؛ و این چنین ساده ، مكالمه مى نمائى ؟
امام علیه السلام فرمود: اى اباصلت ! من حجّت و خلیفه خداوند متعال هستم و پروردگار حكیم كسى را كه مى خواهد بر بندگان خود حجّت و راهنما قرار دهد، او را به تمام زبان ها و اصطلاحات آشنا و آگاه مى سازد، كه زبان عموم افراد را بفهمد و با آن ها سخن گوید؛ و بندگان خدا بتوانند به راحتى با امام خویش سخن گویند.
سپس امام رضا علیه السلام افزود: آیا فرمایش امیرالمؤ منین ، امام علىّ علیه السلام را نشنیده اى كه فرمود: بر ما اهل بیت - عصمت و طهارت - فصل الخطاب عنایت شده است . و بعد از آن ، اظهار نمود: فصل الخطاب یعنى ؛ معرفت و آشنائى به تمام زبان ها و اصطلاحات مردم ؛ و بلكه عموم خلایق در هر كجا و از هر نژادى كه باشند.
مامون در میان خلفای بنی عباس از همه داناتر و نیز مکارتر بود، درس خوانده بود و از فقه و علوم دیگر آگاهی داشت چنانکه با برخی از دانشمندان به بحث و مناظره می نشست، البته آگاهی او از علوم روز نیز وسیله یی بود برای پیشبرد سیاستهای ضد انسانی او، و گرنه هرگز به دین و اسلام پای بند نبود، و در عیاشی و فسق و فجور و اعمال شنیع دیگر از سایر خلیفگان هیچ کم نداشت، نهایت آنکه از دیگر خلیفگان محتاطتر رفتار می کرد و با سالوس و ریا بیشتر عوامفریبی می نمود، و برای استحکام پایه های حکومت خود گاه با فقها نیز همنشین می شد و از مسائل و مباحث دینی نیز سخن می گفت.
پس از هارون بر سر خلافت بین امین و مامون اختلافی سخت روی داد، هارون امین را برای خلافت بعد از خود تعیین کرده بود، و از او تعهد گرفته بود که پس از او مامون خلیفه شود و نیز حکومت ایالت خراسان در زمان خلافت امین در دست مامون باشد، ولی امین پس از هارون در 194 هجری مامون را از ولیعهدی خود عزل و فرزند خود موسی را نامزد این مقام کرد(19). بالاخره پس از درگیریهای خونینی که میان امین و مامون رخ داد، امین در 198 هجری کشته شد و مامون
[20]
به خلافت رسید.
امام رضا علیه السلام در طول این مدت از درگیریهای دربار خلافت و اشتغال آنان به یکدیگر استفاده کرد، و با آسودگی به ارشاد و تعلیم و تربیت پیروان پرداخت.
امام رضا علیه السلام پس از شهادت امام کاظم، امامت و دعوت خود را آشکار ساخت و بی پروا به رهبری امت پرداخت. جو سیاسی جامعه در زمان هارون چنان خفقان آور بود که حتی برخی از صمیمی ترین یاران امام از این صراحت و بی پروائی او بر جانش بیمناک بودند.
«صفوان بن یحیی» می گوید:امام رضا علیه السلام پس از رحلت پدرش سخنانی فرمود که ما بر جانش ترسیدیم و به او عرض کردیم:مطلبی بزرگ را آشکار کرده یی، ما بر تو از این طاغوت (هارون) بیمناکیم.
فرمود: «هر چه می خواهد تلاش کند، راهی بر من ندارد» (17)
«محمد بن سنان» می گوید در روزگار هارون به امام رضا علیه السلام عرض کردم:شما خود را به این امر - امامت - مشهور ساخته اید و جای پدر نشسته اید، در حالیکه از
[19]
شمشیر هارون خون می چکد!
فرمود:آنچه مرا بر این کار بی پروا ساخته سخن پیامبر است که فرمود: «اگر ابو جهل یک مو از سر من کم کرد گواه باشید که من پیامبر نیستم» و من می گویم «اگر هارون یک مو از سر من کم کرد گواه باشید که من امام نیستم» (18)
و همچنان شد که امام می فرمود زیرا هارون هرگز فرصت نیافت خطری متوجه امام سازد، و بالاخره به جهت اغتشاشاتی که در شرق ایران رخ داده بود، هارون مجبور شد خود با سپاهیانش به سوی خراسان برود و در راه بیمار شد، و در 193 هجری در طوس مرگش فرا رسید، و اسلام و مسلمین از وجود پلیدش ایمن شدند.
توصیههایی از مرحوم آیة الله العظمی بهجت در باب زیارت امام رضا (ع)
1- زیارت شما قلبی باشد.در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول میطلبید و میگویید: «أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟» به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول دادهاند و وارد شوید. اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید. 2- زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام میروند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام میآیند. 3- بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،-
هم همین طور - کسی مادرش را به کول میگرفت و به حرم میبرد. چیزهای عجیبی را میدید.
او بسیار به مستمندان رسیدگى مى کرد. به دادن صدقه به ویژه در شبهاى تار و به صورت پنهانى بسیار مبادرت مى کرد. با خدمتگزارانش کنار یک سفره مى نشست و غذا مى خورد.
هیچ فرقى میان غلامان و اشراف و اقوام و بیگانگان نمى گذاشت، مگر براساس تقوا. همواره متبسم و خوشرو بود. بهترین بخش غذاى خود را قبل از تناول، براى گرسنگان جدا مى ساخت. با فقرا مى نشست. در تشییع جنازه شرکت مى جست.
امام هشتم ما، امام رضا (ع) فرزند امام موسی کاظم (ع) است. مرقد مطهر ایشان در شهر مقدس مشهد واقع بوده و هر روز و شب، خیل عظیمی از عاشقان ایشان به زیارت مرقد مطهرشان می روند.
امام رضا علیه السلام بسیار رئوف اند و میهمان نواز. آنقدر رئوف اند که رأفت ایشان را می توان با لحظه ای نشستن در حرمشان حس کرد.
امام هشتم را با نام ” ضامن آهو ” نیز می شناسند؛ چراکه امام، ضامن آهوی گرفتار شده در صید صیاد شدند و حالا هم روح بزرگوار آن حضرت به اذن خداوند، شیعیان گرفتار شده در بند بلا را نجات می دهند و بذر محبت را در دل دوستدارانشان می کارند.
ارزش موعظه ها و سخنان حکمت آمیز در این است که از منابع اصیل و سرچشمه های پاک و ناب، جاری شده باشد تا در سرزمین دلها سرازیر شود، و تخم محبت و خوبی و نیکوکاری را در آن برویاند و ریشه های بدی و تباهی و دشمنی را از آن برکند، انسانی که می خواهد درون خود را بسازد، و روح خود را کمال بخشد، باید در پی به دست آوردن حکمت و رهنمودی باشد که پرده از روی عیبهای او بردارد، و به آنچه وی را از فضیلتهای انسانی دورساخته آگاه گرداند، همچنین به موعظه ای گوش فرا دهد، که او را به پروردگار نزدیک سازد و ایمان را در دل او ریشه دار و استوار کند.
اکنون ما زلال حکمت و کمال موعظت را در خلال سخنان امام رضا علیه السلام از نظر می گذرانیم، تا جان خویش را صفا دهیم ودل خود را روشنی بخشیم و این فرصت نورانی را مغتنم شماریم و در پرتو آن بر ایمان خویش بیفزاییم.
تاريخ شفا: 13 آبان 1374 نوع بيمارى: صرع امامعلى، پدرى زحمتكش براى خانواده هشت نفرى اش بود. او در روستاى “باولد” از حومه سنقر كرمانشاه زندگى مى كرد و از طريق كشاورزى بر روى زمين در روستا به امرار معاش مى نمود. دستهاى پر آبله و چهره آفتاب سوخته اش گواه بر رنج و مرارت در عرصه كار و زندگى بود. غمى پنهان سينه ستبر او را در بر مى گرفت، سينه اى كه آماج توفان سهمگين و حوادث ملامت بار زندگى بود و جايگاه ذخيره صبر.
امام رضا(ع) سال 200 هجری قمری مجبور شد به مرو عزیمت کند، زمانی که مأمون امام را به این سفر مجبور کرد تصور نمیکرد امام پس از طی مسیری سخت با استقبال گسترده مواجه شده و محل عزیمت ایشان به قطب معنوی و معرفتی تبدیل شود.
گزارشهای مستندی که از حرکت امام در اختیار است توسط راویان موثقی چون ابوصلت هروی ثبت شده است.
مسیری که مأمون تأکید داشت حضرت رضا(ع) را از آن عبور دهد یکی از راههای متداول آن زمان بود که از مدینه به بصره و از طریق سوق الاهواز (اهواز) به فارس و سپس از راه کویر و بیابان میان فارس و خراسان میگذشت و به مرو ختم میشد.
از آن زمان كه تو در نيشابور، سر از كجاوه برون آوردي و به كرشمهاي، آتش شوق بر جگر سوخته خلايق عاشق زدي و صلاي توحيد سر دادي و آن را مأمن و پناهگاه محكم و خدشه ناپذير خواندي، راز ورود به اين قلعه را فاش كردي كه تويي.از آن زمان، ما خورشيد ولايت تو را در سرزمين قلبهاي خويش هميشه در كار طلوع يافتيم و حيات را بي حضور تو در سرزمين خويش ناممكن فهميديم.
عشق ما به اين خاك، تنها از اين روست كه تو در آن آرميدهاي و پيوند ناگسستني دل ما به اين فضاي ملكوتي از اين جهت، كه تو در آن تنفس ميكني و رايحه شوقآفرين تو در آن ميپيچد.
چه كسي ميگويد كه ما بي حضور تو توان برخاستن داشتيم؟
به وبلاگ من خوش آمدیداین وبلاگ در راستای انتشار فعالیتهای فرهنگی ،هنری ،قرآنی ، اعتقادی، دینی ومذهبی ، تربیتی کانون فرهنگی وهنری امام حسن مجتبی شهر سلامی ایجاد وراه اندازی شده است